Web Analytics Made Easy - Statcounter

در استان چهارمحال و بختیاری به سراغ خواهر شهید مهدی نظری رفتیم، شهیدی که بلافاصله بعد از رای دادن در انتخابات عازم جبهه حق علیه باطل شد.

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کمتر از یک روز به تجلی اراده مردم برای تعیین سرنوئشت خود برای ۴ سال آینده خود مانده است، روزی که مردم سرنوشت خود را مشخص خواهند کرد که چه کسانی وکلای‌شان باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



یازدهم اسفندماه روزی است که مردم با مشارکت حداکثری خود امنیت، اقتدار و منافع ملی و استانی کشور و استان خود را تضمین می‌کنند. در استان چهارمحال و بختیاری مردم قرار است ۴ فرد را برای ۴ کرسی مجلس شورای اسلامی و ۱ فرد را برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب کنند.

خبرنگار تسنیم در زمانی که یک روز به انتخابات مانده است به سراغ خواهر شهید مهدی نطری رفته است، شهیدی که در اوایل جوانی در دفاع مقدس به شهادت رسیده است. این شهید بزرگوار بعد از رای دادن در انتخابات عازم جبهه می‌شوند و چندی بعد به مقام شهادت نائل شدند.

خواهر شهید مهدی نظری در گفتگو با خبرنگار تسنیم در فارسان، اظهار داشت: شهید نظری در ۱۹ سالگی رقم خورد و در زمان رای‌دهی ۱۸ سال داشت، وی در زمان انتخابات رای اولی بود که رای داده و فردای روز انتخابات عازم جبهه شد.

نظری ادامه داد: شهید نظری زمانی به جبهه عازم شد که ۱۳ شهید آورده بودند و این ۱۳ شهید از رفقای شهید بود، عزم خود را جزم کرد و به سوی جبهه حق علیه باطل رهسپار شد.

وی با اشاره به اهمیت انتخابات در نظر شهید، گفت: وی فعالیت‌های انتخاباتی هم داشت و انتخابات را یک تکلیف شرعی و واجب شرعی می‌دانست، شهید نظری بر شاخص‌هایی که یک نماینده اثرگذار دارد، اصرار داشت.

نظری ادامه داد: مادر خودم می‌گفت من آن زمان نمی‌دانستم که واجب شرعی در انتخابات به چه معناست که شهید بزرگوار این مفهوم را برای ما توضیح و تشریح کردند که لازم است در انتخابات به صورت فعالانه شرکت کرد.

خواهر شهید مهدی نظری مطرح کرد: شهید نظری تاکید ویژه‌ای بر خودسازی داشت، می‌گفت که اگر می‌خواهیم موثر باشیم، اول باید روی خودمان کار کنیم و خودسازی کنیم.

منبع: تسنیم

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: انتخابات 1402 انتخابات مجلس انتخابات مجلس خبرگان خواهر شهید مهدی شهید نظری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۵۴۹۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • نامزدهای مورد حمایت جبهه پایداری در خوزستان معرفی شدند
  • معلمان منشا هر تحولی در جامعه هستند
  • مادر شهید «ابراهیم دادگری» در همدان آسمانی شد
  • عدم مشارکت جبهه نجات ملی تونس در انتخابات
  • شانا و جبهه پایداری در جستجوی ۳ کاندیدا /لیست مشترک قطعی شد؟
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • لیست مشترک جبهه پایداری با شانا برای دور دوم انتخابات+ جزئیات
  • پیشنهاد پایداری به شانا برای تکمیل لیست در دور دوم انتخابات
  • مشکلات اقتصادی با استحکام پایه‌های علمی حل می شود
  • سرپرست فدراسیون دوومیدانی: من و وزارت نظری در مورد انتخابات نداریم/ معتمدی: انتخابات کمیسیون ورزشکاران باطل شد+ فیلم